(صورت اصلی واقعه)
اصل واقعه چنين است كه در تاريخ 17 ديماه 1356 مقالهاي تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد كه در آن به بهانه سالروز كشف حجاب و آن طور كه رژيم پهلوي تبليغ ميكرد «روز آزادي زن»! جملات جسارتآميزي به روحانيت به ويژه شخص امام خميني بعنوان مخالفان ترقي و پيشرفت و مرتجعيني كه نبايد مجال ابراز وجود و عقيده پيدا كنند صورت گرفت. نويسنده مقاله در ظاهر شخص مجهولالهويهاي بنام «احمد رشيدي مطلق» بود، لكن از همان ابتدا مشخص بود كه اين مقاله توسط ساواك تهيه و با همدستي سناتور عباس مسعودي كه موسسه اطلاعات را در اختيار داشت در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيده است. تحقيقات بعدي نيز همين برداشت را تأييد كرد و مشخص گرديد كه داريوش همايون وزير اطلاعات شاه نيز در اين ماجرا نقش داشته است.
انتشار اين مقاله، بر خلاف هدفي كه براي آن تعيين شده بود، موجب اعتراض شديد و گستردهاي در حوزه علميه قم شد و دقيقا از عصر همان روز 17 ديماه چهره شهر قم لااقل در محدوده خيابانهاي اطراف مدرسه فيضيه و حرم حضرت معصومه (س) دگرگونه شد. آنروز، طلاب جوان از خواندن اين مقاله با رسيدن روزنامه اطلاعات به شهر قم، خشمگين شدند و با اجتماعات 4 ـ 5 نفره در ميدان آستانه، خيابان موزه، مسجد اعظم، مدرسه فيضيه و خيابان ارم به گفتگوهاي اعتراضآميز پرداختند و تجمع چند صد نفري آنان در خيابان موزه با شعارهائي كه عليه رژيم شاه ميدادند، با حمله مامورين ساواك و شهرباني قم از هم پاشيد و بدون آنكه خوني بر زمين ريخته شود يا حادثه ديگري رخ دهد. اين تجمع و برخورد، هر چند خونين نبود، ولي در واقع جرقهاي بود كه زده شد و آغازي بود بر آنچه در عصر 19 ديماه رخ داد.
قم، در شب هجدهم ديماه، شب پر تب و تابي را گذراند. تلفنها بكار افتادند روحانيون و مردم همديگر را از محتواي مقاله توهين آميز اطلاعات باخبر ميكردند. با همان تلفنها و رفت و آمدهاي شبانه، قرار شد درسهاي فرداي حوزه يعني روز 18 ديماه تعطيل شوند و طلاب به سوي خانههاي مراجع و اساتيد حوزه علميه راهپيمائي نمايند و از آنها بخواهند در برابر اين اقدام جسارتآميز رژيم ستمشاهي بايستند و با آن برخورد نمايند.
در روز 18 ديماه، هزاران نفر از طلاب و علما در دو نوبت صبح و بعد از ظهر به منازل مراجع رفته خواسته خود را عنوان نمودند و با همدردي مراجع و وعده آنها مبني بر اينكه اقدام به اعتراض خواهند كرد مواجه شدند. همين حركت در روز 19 ديماه نيز ادامه يافت و عصر روز نوزدهم هنگاميكه بيش از 10هزار نفر از طلاب و روحانيون و اقشار مختلف مردم از منزل آيتالله حاج ميرزا حسين نوري همداني (در واقع در خيابان صفائيه كوي بيگدلي) به طرف منزل آيتالله سلطاني (واقع در خيابان حجتيه) در حركت بودند و شعارهاي كوبندهاي عليه رژيم شاه و در حمايت از حضرت امام ميدادند، هنگامي كه صفوف اول راهپيمايان به چهارراه شهدا (كه در آن زمان چهارراه صفائيه ناميده ميشد) رسيد و در حالي كه دنباله جمعيت تا مقابل اداره آموزش و پرورش در خيابان شهدا (صفائيه) ميرسيد، ناگهان مامورين ساواك و شهرباني قم تيراندازي به سوي صفوف راهپيمايان را آغاز كردند و درگيري شديدي آغاز شد. راهپيمايان با استفاده از هر وسيله كه به دستشان ميرسيد از جمله چوبهائي كه با شكستن شاخههاي درختان تهيه مينمودند به مقابله برخاستند. درگيري حدود يك ساعت طول كشيد و خيابانهاي اطراف چهار راه و كوچههاي فرعي و همچنين مدرسه علميه حجتيه صحنههاي خونين اين درگيري بودند. شديدترين صحنه، علاوه بر خود چهارراه، صحن جنوبي مدرسه حجتيه و راهروهاي ساختمان جنوبي مدرسه بود كه تا چند هفته محل رفت و آمد مردم قم و ساير نقاط كشور براي مشاهده جنايات دژخيمان شاه بود. جاي گلولهها بر ديوار ديده ميشد،خونها زمين را رنگين كرده بود و انبوهي از كفش، كلاه، عمامه، عبا و قبا به چشم ميخورد.
رژيم شاه هرگز به تعداد واقعي شهدا و مجروحين اين واقعه اعتراف نكرد، ولي در اسناد ساواك سخن از 6 شهيد و 14 مجروح به ميان آمده است كه قطعا با ارقام واقعي فاصله دارد. در حاليكه در يك گزارش سري مربوط به ساواك سخن از كشته شدن 4 نفر در اثر اصابت گلوله و دو نفر ديگر به شكلهاي ديگر به ميان آمده، دستگاههاي تبليغاتي شاه در آن زمان هر گونه استفاده از سلاح گرم را انكار كردند. در اين جنايت كه به دستور مستقيم رژيم و توسط دژخيمان شاه انجام شد، دهها نفر به شهادت رسيدند ولي هرگز تعداد دقيق شهدا و مجروحين مشخص نشد، زيرا همان گونه كه ساواك اعتراف ميكند، جنازه كليه شهدا به جز يك شهيد دانشآموز همگي به پزشكي قانوني تهران منتقل شد و همين امر موجب مخفي ماندن آمار دقيق شهدا گرديد.
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در جمعه ساعت 12:24